آهسته اسمم را صدا زن.
آرام... آرامتر!
قرار شد صدایت مال من باشد...
مثل ارث پدری!
سهم خود را با کسی شریک نمی شوم،
حتی به قدر یک لحظه شنیدن...
هوای تو ! فرقی نمیکند . . . هر دو ختم میشوند به دلتنگی من
گاهـــــی ...
بی خیال حرف های مردم بیا و مرا ببوس آنها پشت سر خدا که خداســـــت حرف میزنند وای به حال من و تو ...
باور کن
“من” تنهاترین ضمیر دنیاست و “ او ” خوشبخت ترین ضمیر دنیا
چون “ تو ” را دارد . . .
.
.
.
سخت است
“او” کردنِ “تویى” که همه زندگى “من” بود !